بازگشت
بعد از مدت ها به وبلاگ سر زدم خیلی از کارهایی که میخواستم رو انجام ندادم و اصلا مسیر زندگی در جهت دیگه ای پیش رفت
ولی باز دوباره شروع میکنم و به اون چیز هایی که میخواستم میرسم
- ۱ نظر
- ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۶:۴۷
بعد از مدت ها به وبلاگ سر زدم خیلی از کارهایی که میخواستم رو انجام ندادم و اصلا مسیر زندگی در جهت دیگه ای پیش رفت
ولی باز دوباره شروع میکنم و به اون چیز هایی که میخواستم میرسم
خیلی وقت ها از کم حافظه بودن خود شاکی میشیم و تنها درمان ورزش حافظه است
این بازی به پیشرفت در دقت و بالا بردن تمرکز و حافظه کمک میکند
-در این بازی شما باید نقش یک انبار دار رو بر عهده بگیرید
لینک دانلود ازایران اپس
بسم تعالی
بعد از مدت ها و طی مدت زمان و رفع کمی از درگیری های زندگی تونستم بازی مورد نظرم رو درست کنم
حالا میخوام بر خلاف سری های گذشته که خیلی سریع بازی رو انتشار دادم این سری کمی در مور د راه های انتشار بازیم فکر کنم
بهترین جا برای انتشار بازی کجاست ؟!
بهترین روش برای معرفی بازی چی هست ؟
ایا رو ش های تبلیغاتی برای بازی نیاز است ؟
اینها سوال هایی هستند که این روزها
قسمت های از بازی و راهنمای بازی رو اپلود کردم بد نیست یک نگاه کنید و ایراد های کار رو به من گوشتزد کنید
با تشکر از لطف شما
سلام دوستان
دیشب یهویی تصمیم گرفتم برای رهایی از افکار پریشان یکی از بازی های قدیمی خودم رو که دارای باگ های مختلف بود رو تکمیل و اماده انتشار کنم (احتمالا فردا انتشار میدم )
بازی خیلی ساده و روان هست ولی یک ویدیو اموزشی از بازی ساختم
هم توضیح دادم هم تجربه جدیدی رو انجام داد باشم
روند بازی از این قرار هست که شما انبار دار یک لوازم تحریری هستید
و البته این انباردار شاگرد پدرش ک ادمی عجول و کم صبر هست
هر دفعه از شما یک سری اشیا طلب میکند و شما باید در ظرف مدت محدود بیشترین اشیا رو بهش تحویل بدهید
البته بعضی وقت ها یادش میره چی میخواد و این خودش به نفع بازی کن هست
عکس ک یادم رفت بگیرم از بازی ولی لینک فیل م اموزشی رو به اشتراک میذارم
لطفا در بهتر شدن این بازی ما را یاری کنید
با تشکر از شما
در اینده بسیار نزدیک بازی we were bad اماده انتشار میشود
روال این بازی به خوبی پیش میرود
و بجز چند باگ جزیی و مشکل سیو تقریبا تموم شده
دوستانی که علاقه دارند بازی رو تست کنند
کامنت بگذارند
توجه :
در تست بازی امکان سیو بازی موجود نیست و بعد از هر بار خروج از بازی سیو بازی پاک میشود
هدف از این نوشته " نظری در مورد معما ها دارید که با معیار های من بخونه ؟!!
پیش گفتار : این نوشته مربوط به پروژه WE WERE BAD هست و نگاه اجمالی من در مورد ترس در بازی رو نشون میده و هیچ الزامی نیست که این دیدگاه درست باشه
در بازی بیشتر تمرکز روی صدا های ترسناک هست و این صدا ها به نظرم به خوبی حس رمز الود و خشونت داستان رو میرسونن و نمونه های مختلف که من رو به این دیدگاه نزدیک کرد بازی هایی بود که استفاده از هندزفری رو پیشنهاد میدادن
البته تصاویر هم نقش قابل نوجه ای را دارند سعی کردم تصاویر را با مه نشون بدم ولی مه قرمز که استفاده کردم از کیفیت تصاویر به شدت کم میکرد و این نکته قابل قبولی برای این پروژه نبود
سلام دوستان
خیلی اتفاقی یاد ی بازی تو فضای مجازی جملک افتادم و تصمیم گرفتم بازی که با دوستام تو پست های دوستام شب های زیادی بازیش کردم رو بسازم
خب
روی بازی انلاین کار میکنم که دو نفره بازی کنید و لذت ببرید
البته نسخه افلاین بازی هم جذابیت های مخصوص خودش رو داره
: .)
زیاد اطلاعاتی ازش نمی دم
در حد مختصر هر کی سریع تر نوشته رو بنویسه
ی عکس از بازی می زارم انشالله اماده شدن این بازی زمان زیادی نمی خواد
# خبر های دیگه
هووووم
اها نسخه دو ججب در راه هست و بازی ترسناک ک قولش رو داده بودم در انتهای مسیر ساخت هست
ُاسم تغییر کرد اسم فعلی we are bad
بازی we are bad یک بازی با ترکیب چند حالت از یک سبک هست بهترین تعریف که میشه در موردش کرد اینه
دارم سعی میکنم یک بازی خوب از اب در بیاد و شاید اولین کار جدی من بشه که ازش انتظار در امد دارم
فعلا محیط بازی رو دارم درست میکنم . معما های جالبی تو سرم هست
داستان بازی هم دارای چند نکته خوب و چند غافل گیری هست
خب یک مقدار از داستان رو میگم
- من انابل هستم
یک ادم معمولی که لباس های به رنگ سس گوجه بیشتر دوست داره
ی منشی هم میشه گفت منشی دکتر لارنس
گذشته ای که الان ازش یک مادر که از ترس سرطان تو اسایشگاه روانی بستری دارم و کلا یک جمله میگه
ما بد کردیم .
هه
مسخره هست
که از کل اقوام فقط میدونم یک عمو دارم اونم از وقتی یادم
هست خارج از کشور هست و حتی صداش رو نشنیدم کاش اونم مثل زنش لال بود
خبر مرگشو بیارن
حتی با اینکه میدونه تو کودکی بابا من و مادرو ترک
کرد بازم خبرمون رو نگرفت
چند هفته دیگه ازدواج میکنم اونم با دکتر لارنس
البته برام خیلی جالبی که تو کل دوران زندگیم خانواده درست درمونی نداشتم چطوری باید با خانواده اون کنار بیام
دیروز یک عکس تو البوم قدیمی مادرم دیدم یک عکس از من و بابا با چکمه بودم و پدرمم به ظاهر ادم خوبی میاد ولی نمی دونم چرا با این قیافعه خوبش ما رو این طوری بد ول کرد واقعا عجیبه برام
من باید قبل از شروع این زندگی جدید تکلیفم رو با این گذشته مشخص کنم باید برم خونه پدری پیش دوستای بچگیم از همه مهمتر پیش سم شنیدم معلم شده یادمه اون ترسو همش از بچه ها فراری بود الان تعجب میکنم معلم شده احتمالا هنوز لباس های گشاد می پوشه وای وای وای یعنی اون پسر دماغو شده معلم باید برم و برای اخرین بار ی سری بهشون بزنم )
این فقط ابتدای داستان هست که البته کلی از رمز داستان تو همین متن وجود داره
باید کاربر به انابل درف این راز کثیف تو خانه پدریش کمک کنید
چند تا عکس
از محیط